سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .

هر سحر آفتاب من بودی / همه شب ها شهاب من بود / گر شکستم بدون چشمانت / تو تمام حساب من بودی

امشب شب رویایی تو بود و تو نبودی / در دل همه آوای تو بود و تو نبودی / دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد /در حسرت دیدار تو بودو تو نبودی

تو را تا بی نهایت دوست دارم / تو را تا قلب دریا دوست دارم / اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی / تو را در قلب خاک هم دوست دارم

دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست / من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست

از روزی که یکی! دلم را برده / تب دارم مثل طفل سرما خورده / گفتارم شعر، شعرهایم هذیان / دکتر جان بنده زنده ام یا مرده؟

هر آنچه خواستم نیامد به دست / چون که بیگانه بودم با این دنیای پست / پی آب بودم کوزه به دست / چون که آب یافتم، کوزه شکست

وفایت دست و پایم را گرفته / غمت شور و نوایم را گرفته / حضور نا تمام چشمهایت / تمام لحظه هایم را گرفته

امشب به یاد تک تکِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ی غم ها، دلم گرفت
انگار بغض تازه ای از نو شکسته شد
در التهابِ خیسِ ورق ها، دلم گرفت
از خواندن تمام خبرها تنم بسوخت
از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت
در انتظار تا که بگیرم خبر ز تو
در آتشِ گرفته سراپا دلم گرفت
متروکه نیست خلوتِ سرد دلم ولی
از ارتباطِ مردم ِدنیا دلم گرفت
یک ردِ پا که سهمِ من از بی نشانی است
از ردِ خون که مانده به هر جا، دلم گرفت
اینجا منم و خاطره هایی تمام تلخ
اقرار میکنم، درآمدم از پا دلم گرفت

تقدیم به اونیکه که هرروز بیشترازدیروز دوسش دارم ( نیلوفر)


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  2:11 عصر  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

الو...الو..سلام کسی اونجا نیست؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب منو نمیده؟ یهو یه صدای مهربون به گوش کودک نواخته شد مثل صدای یه فرشته! بله جانم با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم قول داده بود امشب جوابمو بده. بگو عزیزم من می شنوم. کودک متعجب  پرسید مگه تو خدایی؟ من با خود خدا کار دارم...هر چی می خوای به من بگو قول میدم به خدا بگم کودک با صدای بغض آلودش آهسته گفت:یعنی خدا منو دوست نداره؟ فرشته ساکت بود بعد از مکسی نه چندان طولانی گفت: نه خدا خیلی دوست داره مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟

بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و برگونه اش غلطید و با همان بغض گفت: اصلا اگه نگی خدا باهام حرف بزنه گریه می کنم. بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت شکسته شدند. یک صدا در جان و وجود کودک نواخته شد بگو زیبا بگو هرآنچه که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد و گفت:خدا جون خدای مهربونم خدای قشنگم خواستم بهت بگم نذار من بزرگ شم تروخدا! چرا؟؟؟این مخالف تقدیره!! چرا دوست نداری بزرگ شی؟ آخه خدا من خیلی ترو دوست دارم قد مامانم 10تا دوست دارم. اگه بزرگ بشم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم! نکنه یادم بره یه روز بهت زنگ زدم. نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن. مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم. مگه من با تو دوست نیستم؟ پس چرا کسی حرفموباورنمی کنه؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخته سخته؟! مگه اینجوری نمیشه باهات حرف زد؟ خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت: آدم محبوب ترین مخلوق من چه زود خاطراطش را به ازای بزگ شدنش فراموش می کند!!! کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من را ازخودم طلب می کردند تا تمام دنیا در دستانشان جا می گرفت کاش همه مثل تو من را برای خودم نه برای خود خواهی هایشان می خواستند دنیا خیلی برای تو کوچک است بیا تا برای همیشه کودک بمانی وهرگز بزرگ نشوی و کودک در کنار گوشی تلفن در حالی که لبخند شیرینی بر لب داشت در آغوش خدا به خوابی عمیق و شگفت انگیز فرو رفت

 بی انصافی نکنید.......نظر بدید


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  1:8 عصر  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

آخرین روزهای برگ‌ریزان پاییز...

خسته ام ...! خسته نبودنت ...! خسته از روزهایی که بی تو شب میشود و شبهایی که باز هم بی تو میگذرد تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند و باز هم گذر زمانها که بی تو میگذرد ...! میگذرد ...! میگذرد و باز هم میگذرد

                                                                               تقدیم به نیلوفرگلم

آخرین روزهای برگ‌ریزان پاییز...

در تمام مسیر طولانی که خود را همراه آن کرده بودم
تسلیم دوست داشتنهایم شدم و هزاران بار بغض خود را در گلوی خود حبس کردم
تو در دلم جوانه زدی و زیستی اما به خواست من ,و حال من به این زیستن خاتمه میدهم
دل گمراهم بوی عطر عشق تو را ناخواسته و ندانسته به سوی من آورد
فکر میکردم در پاییز هم می توان جوانه زد اما این بار ساقه های محبت در دل من خشک و سیاه شدند

آخرین روزهای برگ‌ریزان پاییز...

من دخترپائیزم امروز روز من است

آخرین روزهای برگ‌ریزان پاییز...

 

آخرین روزهای برگ‌ریزان پاییز...

 

 

 


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  11:34 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

عکس های عاشقانه (3)

 درانتظارعشق

عکس های عاشقانه (3)

 حسرت

عکس های عاشقانه (3)

 غم جدایی

عکس های عاشقانه (3)

 اسیرعشق

عکس های عاشقانه (3)

 فراق یار

 عکسهای کنسرت رضا صادقی

نظریادتون نره


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  11:15 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()


نوشته شده در  سه شنبه 90/11/4ساعت  9:33 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

1.دوستت دارم، نه به‌خاطر شخصیت تو، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می‌کنم

  

2.هیچکس لیاقت اشک‌های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد، باعث ریختن اشک‌های تو نمی‌شود

 

3.اگر کسی تو را آنطور که می‌خواهی دوست ندارد، به این معنا نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد

 

4.دوست واقعی کسی است که دست‌های تو را بگیرد، ولی قلب تو را لمس کند

 

5.بدترین شکل دلتنگی برای هر کس آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید

 

6.تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی، ولی برای من تمام دنیا هستی


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/3ساعت  10:25 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

بعضی‌ها می‌گن عشق یه رودخانه‌اس،

که  صدای لطیف "نی" رو در خودش غرق می‌کنه

بعضی‌ها می‌گن عشق یه "تیغه  "  ،

که باعث  می‌شه از وجودت خون جاری بشه 

بعضی‌ها می‌گن عشق یه احساس اشتیاق و  گرسنگیه

یک احساس نیاز بی‌انتها و پر از رنج

من می‌ گم عشق مثل یه گل می ‌مونه

و تو تنها، بذر این گل هستی

   تقدیم به عشقم نیلوفر 

نظریادتون نره

 

 

 

 

 


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/3ساعت  10:21 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

   

  

وقتی چشمات عاشقانه نگاهم کردن 

وقتی باد محبتت وزیدن گرفت  

وقتی گل عشقت روییدن گرفت 

وقتی عاشقم شدی....منم عاشقت شدم.......

و به سوی تقدیر عاشقانه وجود تو دویدم

هیچ وقت باورت می شد که یه نفر اینقدر دوست

داشته باشه؟   

تو عشق منی......در شیار قلبم به دنبال کدامین

عشق می گردی

عشق من همان است که تو هر روز در آینه می

بینی 

قلبم تیکه تیکه بودو تو اونو از نو ساختی.چقدر تو

خوبی

آخ !مگه می شه به طعم لطیف این عشق صادقانه

شک کرد؟

مگه می شه قلب پر حرارت تو رو ندید؟

مگه می شه گرمای دستات رو حس نکرد؟

مگه می شه چشمات و دیدو گفت این عشق

بهترین عشق توی دنیا نیست؟

باورت دارم چون عاشقتم....بخدا عاشقتم

 

تقدیم به بهترین گل دنیا (نیلوفر)

 


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/3ساعت  10:20 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

گریه می کنم
اشکهایم روی گونه هایم می لغزد
دستانت زمانی اشک هایم را بر روی گونه هایم پاک می کرد
زمانی همیشه دستانت دور گردنم بود
با من بودی
سرت بر روی شانه هایم بود
زمزمه هایت همیشه در گوشم هست
به یاد جملاتت می افتم
همیشه تو را در کنارم حس می کنم
اما دیگر
تمام شد
وقتیکه در زمین و آسمان
تو آغاز می شوی
یکی بود
یکی نبود
غیر تو این جا کسی نیست
...
گوش هایم را بریده ام
اما هنوز
در گوشم صدای توست
به گردنم دست زدم
این جا
جای دستهای توست
بر روی شانه هایم سنگینی تو را حس می کنم
دست نمی دهم به این بازی
بازی عشق هم پایانی دارد
پایان عشق
جدایی
رهایی
وقتی تو نیستی
من با خودم هم حرفی ندارم
آن جا که از دست دادن
تو را شرم نمی شود از با من بودنش
من دستم را به کسی دیگر نمی دهم
چرا که من تو را
دوست دارم
برای تو هر کاری کردم
از همه چیز و همه کس گذشتم
برای اینکه
عاشقتم
عاشقانه دوستت دارم


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/3ساعت  10:9 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

گفتمش بی تو دلم میمیرد/گفت با خاطره ها خلوت کن/گفتمش خنده به لب میمیرد؟/

گفت با خون جگر عادت کن/گفتمش با که دلم خوش باشد؟/گفت غم را به دل دعوت کن/

گفتمش راز دلم را چه کنم؟/گفت با سنگدلم صحبت کن/ 

نیلوخیلی دوستت دارم

 

*****************************************************

فکر نکن تو دنیا تنهایی بلکه فکر کن یه تنهاست که براش یه دنیایی       ***************************************************

گر نیایی تا قیامت انتظارت میکشم - منت عشق از نگاه پرشرابت میکشم-

ناز چندین ساله چشم خمارت میکشم-تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم

تقدیم به عزیزترین کسم  (نیلوفر)


نوشته شده در  دوشنبه 90/11/3ساعت  9:40 صبح  توسط ابراهیم 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سال نو مبارک
بعدازرفتنت
برگرد
فرشته کودک
دست خودم نیست
لبخند
برای تومینویسم
دوست داشتن
امروزتولد زیبا ترین دختر دنیاست
سال نو مبارک
[عناوین آرشیوشده]